حقیقت موندگاره و تا بودن بوده و تا هستن هست حقیقت یکی هست و تغییر نمی کنه.
مثلا از میون تمام اعدادی که می تونیم فرض کنیم تنها برای معادله ی "دو دو تا"، "چهار" جواب صحیح هست تا آخر هم همین خواهد بود؛ چون حقیقت هم همینه. حالا ممکنه یه زمانی برسه و عده ای بگن "دو دو تا پنج تا"؛ اما حقیقت تغییر نمی کنه و بالاخره زمانی می رسه که مردم حقیقت رو می فهمن مثل گالیله که با نظریه نجوم اون مخالفت کردن اما زمانی رسید که همه حقیقت رو فهمیدن و هنوز هم نظر او ثابت هست چون نظر اون با واقعیت یکیه و به قول معروف مطلبش حقه.
_______________________________________________________________
عشق هم همینطوره اگه با فطرت آدم سازگار باشه، موندگار خواهد بود چون با واقعیت بیرونی سازگاره اما اگه با فطرت و خلقت انسان ناهماهنگ باشه یعنی حقیقتاً آدم یه چیزی بخواد و عشق یه چیز دیگه ای به آدما هدیه بده قطعا تو این عشق شکست می خوریم و عشق چیزی رو ساپورت می کنه که ما نیاز اساسی به اون نداریم و ممکنه نیاز موقتی ما رو برآورده کنه به همین خاطر بعد از مدتی از عشق خسته می شیم و اون رو با بی وفایی یا ... ترک می کنیم و می خواهیم یه عشق دیگه رو تست کنیم و همینطور سردرگم و سرگرم می شیم و زدگیمون به باد فنا می ره و از عشق حقیقی که خیلی هم لذت بخشه و موندگاره باز می مونیم.
پس باید با عقل و فکر و اندیشه به راه حل مناسبی دست پیدا کنیم.
اگه خدا بخواد در مورد "عشق سازگار" مطالبی رو خواهم گفت.
چون این مطالب رو با فکر و تجربه به دست آوردم بیشتر دقت کنید و نقاط ضعفش رو متذکر بشید.
نظراتتون رو بنویسید دو سه روز دیگه آپ می کنم.
|